یک روز یه دختر به یک پسر مدین می رسهمی گه شماره بدم پسره میگه ا... اکبر دختره می گه ترسیدم بعد می گه بابا دخترا این دور زمونه چقدر... انددختره عصبانی می شه پسره رو بوسش می کنه پسره غش می کنه
...........................................................................................................................